تبنج

«لغت نامه دهخدا»

[تَ بَنْ نُ] (ع مص) نسبت دادن خود را به خاندان بزرگ. (ناظم الاطباء).(1).
(1) - در اقرب الموارد و قطر المحیط و منتهی الارب این معنی در این باب نیامده است: انبنج؛ ادعی الی اصل کریم. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). ابنج؛ خود را نسبت داد به خاندان بزرگ. (منتهی الارب).
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر