«لغت نامه دهخدا»
[تَ بَ جَ / جِ] (اِ) همان تبانجه است. (شرفنامهء منیری). بمعنی تبانجه. کذا فی شرفنامه. (لسان العجم شعوری ج1 ورق 291 ب). تبنچه. تپنچه. تپانجه. تپانچه. طپانچه. رجوع به تپانچه و لطمه شود.