«لغت نامه دهخدا»
[تُ تُ بَ] (نف مرکب) که تتق بندد. که پرده کشد : گهربخشندهء ابر تتق بند درافشانندهء صبح شکرخند.خواجو. گاه نقش آرای آرایش به انگیز خیال گاه در حجله تتق بند عروسان بوده ام. نظام قاری (دیوان ص97). رجوع به تتق و دیگر ترکیبهای آن شود.