لغت نامه دهخدا

کلمه
آبریس
آب زال
آبزان
آب زدن
آبزده
آب زر
آب زرتاب
آب زرد
آب زرشک
آبزرفت
آب زلال
آبزن
آب زندگانی
آب زندگی
آب زه
آبژ
آبس
آب ساب کردن
آب سار
آبسال
آبسالان
آب سبز
آبست
آبست
آبستا
آبستان
آبستن
آبستن شدن
آبستن کردن
آبستنگاه
<صفحه 9>