«لغت نامه دهخدا»
[اِ تِ] (ع مص) در کنار گرفتن. در کنار نهادن. - احتجار لوح؛ در کنار گرفتن لوح را. || حجره ساختن. (زوزنی). || برگزیدن زمینی را برای خود و منار بر آن نصب کردن تا دیگری در آن تصرف نکند. (منتهی الارب). || خاص خویش کردن: کان للنبی صلی اللهعلیه وسلم حصیر یبسطه بالنهار و یحتجره باللیل؛ ای یجعله لنفسه دون غیره. || احتجار به؛ پناه جستن به. التجا بردن به. || احتجار ابل؛ سُدّه ناک شدن شکمهای شتران.