پهن پازن

«لغت نامه دهخدا»

[پِ هِ زَ] (نف مرکب) که پهن پازند، که سرگین سم داران را که برابر آفتاب گسترده باشند خشک شدن را، با پای بگرداند. رجوع به پِهِن شود. ||مجازاً ولگرد. بیکار. هیچکاره. که کاری را نشاید.
اینستاگرام جدول آنلاین
کانال تلگرام جدول آنلاین

موارد بیشتر