«لغت نامه دهخدا»
[پَ / پِ تَ] (مص مرکب)جنگ داشتن. در حرب بودن. در رزم بودن : زره پوش گشتند مردان بستان مگر باغ با زاغ پیکار دارد.ناصرخسرو. جفا و ستم را غنیمت شمارد وفا و لطف را بپیکار دارد.ناصرخسرو. یکی تخم خورده ست از بی فلاحی همی کار هموار پیکار دارد.ناصرخسرو. رجوع به پیکار شود.