«لغت نامه دهخدا»
[تَءْ] (ع مص) تیز کردن سر چیزی. (تاج المصادر بیهقی) (از آنندراج). تیز کردن هر چیزی. (منتهی الارب) (از قطر المحیط). تأسیل سلاح؛ تیز کردن آن و قرار دادن آن مانند اسل (نیزه). (از اقرب الموارد). ||تأسیل باران؛ رسیدن تری و نمی آن اسلهء دست را. (از منتهی الارب) (از قطر المحیط) (از ناظم الاطباء). ||دراز کردن چیزی. (از قطر المحیط). ||تأسیل ثُمام؛ صارت خُوصهُ کالاسل. (اقرب الموارد).